سلام بر همراهان عزیز «اوج پرواز»:
جای شما خالی امروز ظهر توفیقی حاصل شد به گلستان شهدای اصفهان رفتم.
در قسمت شهدای مدافع حرم چشمم افتاد به شهید عزیزی که دو طرف قبر شریفشان دو ردیف گلدان سفید رنگ مستطیلی پر از گل در امتداد طول قبر گذاشته شده بود و زیبایی خاصی به قبر آن شهید بزرگوار داده بود.
داشتم فاتحه می خواندم که ناگهان نگاهم بر روی دست نوشته هایی بر روی گلدانهای گل افتاد!
دست خطی کودکانه که نوشته بود:
«لطفا گلهای پدر من را نکنید!!!»
با خواندن این جمله در هر حس و حالی که رفتید التماس دعا
با سلام: با توجه به اینکه هنوز مناطق سیلزده مشکلاتشان حل نشده و نیازهای اساسی زندگی آنها هنوز مانده است و عملاً دولت توانایی برآوردهکردن آن نیازها را ندارد؛ و بعضاً افرادی هستند که مایلاند در این امر مهم کمک نمایند و خبردار شدهایم بعضی از برادران که جنابعالی با آنها ارتباط دارید در مناطق سیلزده فعّالانه کار را ادامه میدهند؛ بفرمایید اگر ما بخواهیم کمک نقدی بکنیم به چه حسابی باید واریز شود؟ با تشکر
پاسخ استاد اصغر طاهرزاده:
سلام علیکم: همانطور که میفرمایید رفقایی از طلاب و سرداران سپاه هستند که با تمام وجود در خدمت آن امر مهم که مورد رضایت امام زمان «عجلاللّهتعالیفرجه» و رهبر معظم انقلاب میباشد؛ بنده با آن عزیزان تماس گرفتم و ایشان شماره حساب زیر را به نام «آقای امیر رضا ریاحی منش» اعلام فرمودند. شماره کارت ۶۰۳۷۹۹۷۵۳۰۵۸۱۸۵۰ میباشد. به خصوص که بسیاری از افرادی که قبلاً در میدان بودهاند، میدان را ترک کردهاند و بدین لحاظ بنده احساس کردم نباید مسئله را فراموششده گمان کرد. موفق باشید
با توجه به اینکه امام زمان سلام الله علیه حقیقت و باطن قرآن و حقیقت شب قدر هستند چه ومی دارد هر سال قرآن بر قلب ایشان نازل شود؟ آیا به بحث دو وجهه بودن (وجه خلقی و حقی) حقیقت امام سلام الله علیه مربوط است؟
پاسخ استاد اصغر طاهرزاده:
همینطور که متوجه هستید قرآن در شب قدر از طریق ملائکه و روح نزول میکند. این بدین معنا است که آن حقیقت، در عین جامعیت به صورت وجوهِ خاص از آن اجمال به نحو تفصیلی به ظهور میآید. لذا حضرت مهدی «عجلاللّهتعالیفرجه» از این جهت که صاحب شب قدر میباشند در معرض نحوهای خاص از انوار قرآن که مطابق آن زمان و آن تاریخ است، به حکم آیهی «کلّ یومٍ هو فی شأن» قرار میگیرند و در پرتو وجود حضرت و ذیل وجود ایشان، مؤمنین نیز سالی که در مقابل خود دارند را مطابق امر محتومی که «لا یردُ و لا یبدل» است و حضرت حق اراده کردهاند، درمییابند و سعی میکنند خود را با ارادهی حضرت ربّ العالمین هماهنگ کنند.
حضرت امام و دیگران فرموده اند انسان موحد بخاطر شوق به بهشت و ترس از جهنم خدا را عبادت نمی کند و این ترس از دوزخ و شوق بهشت یک مرحله بسیار پایین از بندگی است. حال سوالی اینجاست چرا در ادعیه منصوب به ائمه اطهار (ع) این نعمتهای بهشتی درخواست شده؟ چرا امیر المومنین علی (ع) اینقدر از آتش و عذاب های دوزخ نام برده اند و اظهار خوف نموده اند؟ مگر در قیامت نعمت های بهشتی همان جلوه های ظهور حق تعالی نیستند؟ و مگر بهشت خواستن با خدا خواهی در تصاد است؟ یا مگر کسی وقتی شوقی به بهشت داشته باشد اصلا غیر از شوق بخدا است؟ این همه آیات الهی در قران در مورد نعمت های بهشتی و حتی مخصوص مقربین برای چه عنوان شده؟ بالا ترین درجه در قران برای مقربین مطرح شده و بهشت آنها را هم بصورت نعمت های بهشتی در کنار روح و ریحان معرفی نموده حال آیا یک انسان مقرب می تواند بگوید من نعمت ها را نمی خواهم فقط خود خدا را می خواهم؟ مگر جدایی بین این نعیم بهشتی و خدا هست؟ مگر حورالعین جلوه تام خدا نیست؟ آیا یک عارف بالله از حور العین فراری است و فقط خدا را می خواهد؟
پاسخ استاد اصغر طاهرزاده:
آری! موضوع رجوع به حضرت حق و در نتیجه، روبهروشدن با بهشت و نعمتهای آن یک بحث است که آن عبادت «احرار» است. ولی یک بحث آن است که انسان از ابتدای امر، انگیزهی عبادتش را رسیدن به نعمتهای بهشتی و یا فرار از عذاب جهنم قرار دهد. انگیزهی اولیاء الهی در عباداتشان، حالت دوم نیست و این غیر از تلاش برای جهنمنرفتن است، زیرا متوجهی محرومیتهای بزرگ در ازاء گرفتارشدن در جهنم هستند.
آری! وقتی انگیزهی انسان در عبادات، نظر به حضرت معبود شد عملاً حاصل آنها تجلی انوار الهی به صورت حورالعین است. ولی آنکس که به امید حورالعین عبادت میکند، نمیدانم به چهچیز میرسد. در حالیکه حورالعین محل تجلی اسماء جامع الهی است و عطایی است از طرف پروردگار برای مقربین، حال چه آن مقربین زن باشند و یا مرد، سراسر حیاتبخش است.
و در الدرالمنثور است که ابن ابى الدنیا در کتاب امل و ابن ابى حاتم و بیهقى در کتاب شعب از ابى سعید خدرى روایت کرده اند که گفت:
اسامة بن زید غلام نوزادى را به نسیه به مدت یک ماه به صد دینار خرید و من خود شنیدم که رسول خدا (صلى الله علیه وآله و سلم) مى فرمود:
آیا از اسامه عجب ندارید که نوزادى را به مدت یک ماه خریدارى نموده؟ مگر او مى داند که تا یک ماه دیگر زنده است، و مى تواند بدهیش را بپردازد، راستى چه آرزوى درازى؟ سوگند به کسى که جان من در دست او است هیچ وقت نشده که من چشم باز کنم و خیال کنم که مى توانم دوباره مژه بر هم نهم و قبل از بر هم نهادن پلک چشمم از دنیا نمی روم، و هیچ وقت نشده که به طرفى نگاه بیندازم و خیال کنم که مى توانم چشمم را قبل از آنکه قبض روحم کنند بجاى خود برگردانم، و هیچ نشده که لقمه اى در دهن بگذارم و پندارم که می توانم قبل از آنکه قبض روحم کنند آن را فروبرم. اى گروه بنى آدم! اگر خود را عاقل می دانید باید همیشه خود را میان مردگان ببینید، و خود را در زمره آنان به شمار آورید سوگند به کسى که جانم در دست قدرت اوست «ان ما توعدون لات و ما انتم بمعجزین» آنچه که بدان وعده داده شدید خواهد آمد و شما عاجز کننده و مانع کار خدا نیستید.
و در امالى شیخ به سند خود از مسعدة بن زیاد روایت شده که گفت:
از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که در پاسخ کسى که معناى جمله «فلله الحجة البالغة» را پرسید، فرمود: خداى تعالى روز قیامت به یک یک بندگان خود مى فرماید: بنده من! بگو ببینم در دنیا عالم بودى یا جاهل؟ اگر بگوید عالم بودم مى پرسد پس چرا به علم خود عمل نکردى، و اگر بگوید جاهل بودم مى فرماید چرا علم نیاموختى تا بدان عمل کنى؟ با همین حجت او را مجاب مى کند و حجت بالغه این است.
«عکس از: محدثه اداوی»
«من، زندگی، موسیقی»
نویسنده این کتاب «محمد داستانپور» در شش فصل، سعی دارد از ابعاد گوناگون (روانشناسی، علمی و پزشکی، اجتماعی، دیدگاه فلسفی و هنری، ی، دینی و فقهی) به هنر موسیقی بپردازد.
در این کتاب به سوالهای بسیاری در باب موسیقی پاسخ داده شده از جمله:
موسیقی چگونه شخصیت سازی می کند؟
هر کدام از انواع موسیقی ها چه ویژگیهایی دارد؟
نظر فلاسفه و متفکران و دانشمندان غربی درباره موسیقی چیست؟
موسیقی چه تاثیراتی بر سیستم عصبی انسان می گذارد؟
آیا موسیقی انسان را به آرامش می رساند؟
چرا برخی ها موسیقی شاد دوست دارند و برخی موسیقی غمگین؟
آیا گوش دادن به موسیقی اراده انسان را ضعیف می کند؟
آیا موسیقی از منظر موسیقی دانها به خوب و بد تقسیم می شود؟
چگونه موسیقی باعث بوجود آمدن عشق های آتشین می شود؟
نقش پر رنگ موسیقی در فیلمهای هالیوود برای تخریب باورهای اسلامی و دینی چگونه است؟
اینکه ما از گوش دادن به موسیقی لذت می بریم دلیل بر خوب و مفید بودن موسیقی نیست؟
آیا رابطه ای بین موسیقی و شیطان وجود دارد؟
آیا گوش دادن به موسیقی در حین مطالعه تمرکز انسان را افزایش می دهد؟
آیا اسلام با خوشی و شادی و لذت مخالف است؟
گفته می شود که موسیقی غذای روح است پس چرا برخی با آن مخالفت می کنند؟
تاثیر موسیقی درمانی در درمان برخی بیماری ها تا چه حد است؟
ویژگیهای موسیقی های ممنونه و حرام از نظر فقهی چیست؟
نظر اهل البیت (ع) درباره موسیقی چیست؟
آیا گوش دادن به موسیقی باعث مرگ زودرس می شود؟
جایگاه موسیقی در تهای کلان جهانی چیست؟
چرا برخی از نوازندگان عاقبت دچار جنون و دیوانگی شده اند؟
چه رابطه ای بین موسیقی و کم شدن حیا و غیرت وجود دارد؟
«پیامبران خدا و نظر به آغازِ آغازها»
«تفسیر سورة جاثیه - جلسة ششم - ۱۳۹۸/۰۸/۰۴»
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا حَبِیبَ اللَّهِ»
ما از رسول خدا «صلواتاللّهعلیهوآله» سخن میگوئیم ولی به حکم «لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ» سخنانمان در مورد همه پیامبران است.
۱. اصلیترین کار رسولان خدا توجه بشریت است به آغازِ آغازها، یعنی آغازِ هستیِ موجودات که همان حضرت حق است و آغاز انسان که وجه امکانی او یا عین ثابتهی او میباشد. زیرا از این طریق، تفکر اصیل به بشر عطا خواهد شد.
۲. پیامبران خدا متذکر شدند که خداوند خالق همهی عالم است یعنی «وجود» و «بودن»ِ هر موجودی را او داده است و در نتیجه خداوند، بودنِ محض و هستی مطلق میباشد و این اولین قدم در راستای تفکر است از آن جهت که تفکر مربوط به «وجود» است و آغازِ آغازها.
۳. پیامبران در مورد مخلوقات بهخصوص انسانها فرمودند خداوند با نظر به امکانِ بودن مخلوقات، آنها را خلق کرد و لذا حضرت موسی «علیهالسلام» در تفسیر جایگاهِ نبوت خویش و برادرشان دو نکته را در میان آوردند که: «قالَ رَبُّنَا الَّذی أَعْطى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى» (طه/۵۰) یعنی اولاً: پروردگار ما خلقتِ هر موجودی را به آن موجود عطا میکند. ثانیاً: او را هدایت مینماید و در راستای هدایت خداوند است که پیامبران را میفرستد. ولی در نکتهی اول، معرفتی بس آغازین را متذکرشدند از آن جهتکه میفرمایند خلقت هرمخلوقی را خداوند بهآن مخلوق میدهد. یعنی از یک جهت خلقت آن مخلوق، مربوط بهخودش است و خداوند یعنی آن بودنِ محض، مطابقِ آن خلقت، آن موجود را «وجود» میبخشد.
۴. در راستای معرفتِ آغازین برای هر مخلوق، در قرآن داریم: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» (یس/۸۲) وقتی خداوند خواست موجودی را بهوجود آورد در خطاب به آن میگوید: «بشو» و آن موجود میپذیرد که «بشود». یعنی قبل از آنکه آن موجود، موجود شود؛ در علمِ خداوند امکانِ بودنش هست و خداوند مطابق آن امکان به آن موجود، وجود میدهد.
۵. راستی! اگر خداوند آغاز کنندهی امکانِ هر موجودی بود، آن مخلوق حق نداشت از خداوند سؤال کند که چرا آن را آنچنان خلق کرده است؟ در حالیکه: «فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ» (انعام/۱۴۹) برای خداوند حجت بالغه هست و آنچنان نیست که کسی بتواند حجتی در نفیِ حجت بالغهی الهی داشته باشد.
۶. حال با توجه به مباحث فوق، به این فکر کنید که اگر کسی نحوهی بودن خود را درست درک کند و متوجه باشد حضرت حق در راستای نحوهی بودنِ او به او «وجود» میدهد؛ مییابد که تنها از طریق وجود خود با پروردگارش میتواند مرتبط شود و معنی روایت مشهور: «الطُّرُقُ الَی اللهِ بِعَدَدِ اَنفاسِ الخَلائِق» میرساند که راهِ هرکس به سوی پروردگارش، همان نحوهی «بودن»ِ اوست، و مأوایِ حقیقی هرکس، بهسربردن در این نحوه بودن است.
۷. مشکل بشر از آن جا پیدا شد که به جای مأواگزیدن در نحوهی بودن خود و از آن طریق با پروردگار عالم، مرتبط شدن؛ دلْ در بودنهای دیگران انداخت و به مقایسهها گرفتار شد و از بهترین مأوا و «بود» محروم گشت. در حالیکه پیامبران خدا و بهخصوص آخرین پیامبر به ما متذکر شدند: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ ۖ لَا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ» (مائده/۱۰۵) ای مؤمنان! متوجهی خودتان باشید که در آن صورت، انحرافِ بقیه وقتی شما در مسیر هدایت باشید، به شما ضرر نمیرساند.
والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته
«نگاهی به مبنای تصمیم اخیر مقام معظم رهبری»
خارج از ناشیگریِ های پیش آمده در مورد نحوهی گرانیِ بنزین که به نظر میاید باید مجلس برای آن فکری بکند و به گفته رهبر معظم انقلاب «انشاءاللّه به کمک مردم، به همفکری و همافزایی مسئولین و دلسوزی و پیگیری آنها و لطف الهی انشاءاللّه این کار به بهترین وجهی پیش برود.»؛ موضوعِ سوء استفادهی دشمنان از این پیشآمدها مدّ نظر است. تصور دشمن آن است که چون ما در زیرساختهای اقتصادی خود آنطور که در ت تحول ایجاد کردیم، تحولی ایجاد نکردهایم، از طریق ایجاد مشکلات اقتصادی، انقلاب اسلامی را زمینگیر میکند. حتماً میدانید که ۱۰ سال پیش گفته شد اگر یک دلار برابر ۵ هزار تومان بشود امکان ندارد مردم تحمل کنند، غافل از اینکه مردم ما پا به پای حضور تاریخی انقلاب اسلامی و درکِ درست دشمنیهای دشمن، تحمّلی غیرقابل تصور پیدا کردهاند. مثل همان تحمّل فوقالعادهای که در نسبت به صدام حسین از خود نشان دادند. با اینکه هم در آنجا ضررهای شدیدی به مردم وارد شد و هم در حال حاضر ضررهای اقتصادی شدیدی بر ما وارد میشود. عمده مطلب آن است که متوجه باشیم دشمن با این فشارها به اهدافی که دنبال میکند نمیرسد. نمونهاش برنامهریزیهای همهجانبهای که در فتنهی سال ۸۸ انجام دادند و تصور آن را هم نمیکردند که شکست بخورند. خوب است به مرحلهی بعدی این فشارها فکر شود که ملت ایران چگونه کارآیی و تاثیر چنین ابزارهایی را از بین میبرند. تنها اسلحهی حاضر دشمن همین تحریمهای اقتصادی شده است. مثل کاری که در دفاع مقدس انجام دادند ولی آنچه دشمن میخواست واقع نشد. این طلیعهی سقوط یک تمدن است، زیرا پدیدهی مقاومت در برابر اسلحههای بسیار مخوف توانسته در این تاریخ برای خود جایگاهی داشته باشد. نمونهاش مقاومتِ مردمی یمن است که بسیار جای بحث و تفکر دارد. دشمنان هر کاری که امکانِ شدنش بود در یمن انجام دادند، ولی روندِ مقاومت بهخوبی سرِ پا ایستاده است. این یعنی آنچه استکبار در این تاریخ در مقابل انقلاب اسلامی عمل میکند به نتیجه نمیرسد چون روحی بر مردم حاکم شده است که در بستر آن روح آن نقشهها خنثی میگردد و در نتیجه امکاناتی را که استکبار با آن امکانات تا به حال خود را ادامه داده، از دستش میرود، به همان معنایی که در روایات داریم چون حضرت مهدی (عج) ظهور کنند اسلحهها کاراییِ لازم را ندارند. امکاناتی که استکبار دارد یا اقتصادی است و یا تسلیحاتی. امکانات تسلیحاتی او بهخصوص در یمن از کارآییِ لازم خارج شد و اقتصاد استکباری هم با مقاومت ما و حضور ما در ساحتی دیگر، از کارآیی میافتد و این طلیعهای میشود برای ظهور حضرت مهدی (عج).
تلاش آمریکا آن بود که اقتصاد را به اسلحهای در مقابل ما و سایر ملتها تبدیل کند و گویا رسالت ایران انقلابی این است که کارآیی این اسلحه را نیز از بین ببرد و حقیقتاً روح ایرانی در این مورد مهارت قابل ملاحظهای از خود نشان داده و با توصیههای رهبر معظّم انقلاب، مقاومتی که شایستهی ملت است، در حالِ انجام است که منجر به قطع امید، حتی یونِ ما از آمریکا و اروپا میشود. با مراجعه به توانمندیهای داخلی و آزادشدن از اقتصادِ نفتی، همهی اینها معجزهی مقاومت است که مکتب حضرت امام «رضواناللّهتعالیعلیه» به این تاریخ عطا فرمود.
دیگر چه کار میتوانند بکنند که نکردند؟ ولی ما همچنان در حال ادامهی خود هستیم. آل سعود هر کاری بکند شکست خورده است، دوباره شروع کردهاند زیرساختهای یمن را بمباران کنند، مگر تا به حال این کار را نمیکردند؟ نه میتوانند صلح کنند زیرا مجبورند حوثیها را به رسمیت بشناسند و نه میتوانند این را ادامه دهند. معجزهی مقاومت یعنی اینکه عملاً با مقاومت، دشمن از پا در میآید و شما به بهترین شکل به نتیجهای که به دنبال آن بودید میرسید.
ملاحظه کنید که در عالم چه خبر شده، هزاران هزار دلار برای نابودکردن انقلاب اسلامی علاوه در ایران، در لبنان و یمن و سوریه خرج کردند ولی به اهداف خود نرسیدند. عرض بنده آن است که باید متوجه بود چیزی در حال وقوع است که به ظاهر بستر آن را حملهی دشمن به ما برای ما فراهم میکند، مثل وقتی احزاب در جنگ خندق به ما حمله کردند و ما فهمیدیم در این حمله باید در جستجوی پیروزی نهایی بر استکبار باشیم. علیالقاعده باید مسلمانان با محاصرهشدنِ مدینه در جنگ احزاب بیشتر میترسیدند ولی آیهی ۲۲ سورهی احزاب میفرماید «وَ لَمَّا رَاَ الْمُؤْمِنُونَ الْأحْزاب» وقتی مؤمنین احزاب را دیدند - یعنی جبههی متحد کفر را – گفتند: «هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إیماناً وَ تَسْلیماً» این است وعدهی خدا و رسولش. خدا و رسولِ خدا راست گفتند و در این راستا ایمانشان به خدا و تسلیم در مقابل اوامر الهی بیشتر شد. بنده در این قضیهی تحریمها بسیار امیدوار و آرام هستم، آنچه دشمن میخواست همین کاری بود که کرد. جبههی توحید با بانک توحید و از این طرف، جبههی کفر با بانکِ کفر به ظهور آمدهاند و معلوم است که در این رویارویی حتماً جبههی توحید پیروز است. حال وقتی کارایی دشمن از بین رفت خود به خود جبههی توحید صحنه را در دست میگیرد و بسیاری از مشکلات فرهنگی مثل مشکل بیحجابی خود به خود رنگ میبازد. مهم آن است که رهبر معظم انقلاب برای تهدیدهای جبههی استکبار جایگاهی قائل نیستند که جای شکر بسیار دارد.
همینطور که متوجه شدهاید دشمنان این انقلاب تا این اندازه از نظر هویت، تقلیل یافتهاند. یعنی خدا خواست به ملت ما بفهماند دشمنانشان در حدّ اشرار بیسر و پایی هستند که هیچ ارزش انسانی را رعایت نمیکنند و ادعاهای فکری و فرهنگی، دروغی بیش نیست و این خبر از عزّت تاریخی انقلاب اسلامی میدهد و اینکه چرا رهبر معظم انقلاب متوجه شدند اهل اندیشه به جای نقد افراطی به تصمیمات سران سه قوه نسبت به تصمیمی که در رابطه با قیمت بنزین گرفتهاند؛ موضوع را به یک اصل مهم سیر دادند و انقلاب را وارد جبههی مقابله با دشمن با هویت اشرار بنمایند و در این راستا مثل همیشه معلوم شود که در این جبهه نیز دشمن شکست خورده و انقلاب اسلامی به جهت کلیّت توحیدیاش پیروز است. کلاننگریِ رهبر معظم انقلاب«حفظهاللّه» در تقویت تصمیم سه قوه، حکایت از آن دارد که نباید برای «یک دستمال، قیصریه را آتش زد». اصلِ اصلها آن است که حفظ نظام به تقویت تصمیمی است که سه قوه گرفتهاند و فرع قضیه آن است که اگر تبعاتی هم آن تصمیم پیرو خود دارد اصل را فدای فرع نکنند. یعنی برای آبادکردنِ دهی نباید شهری را خراب کرد. امید است که ما نیز در زندگی خود، این نحوه فهم را داشته باشیم، وگرنه قصهی ما قصهی آن کاریکاتوری است که طرف تا نیمه در لجن فرو رفته بود و همهی حواسش مشغول مگسی بود بر روی دستش نشسته است. برای کارهای بزرگ که از همه بزرگتر، امنیت یک کشور است، هر کار دیگری کوچک است.
«پاسخ پیامبر (ص) به ادعای عمر بن خطاب»
و در الدر المنثور است که احمد و بخارى از عبد الله بن هشام روایت کرده اند که گفت:
ما با رسول خدا (صلى الله علیه و آله) بودیم، حضرت دست عمر بن خطاب را گرفته بود، عمر گفت: یا رسول الله! به خدا سوگند تو در دل من از هر چیز دیگرى غیر از جانم محبوب ترى.
حضرت فرمود: احدى از شما ایمان نیاورده مگر وقتى که من از جانش هم محبوب تر باشم.
«تفسیر المیزان/ جلد نهم / ذیل بحث روایی مربوط به آیات ۱۷ الی ۲۴ سوره توبه»
«خطبة زیبای پیامبر اکرم (ص) قبل از جنگ تبوک»
اى مردم! راست ترین گفتارها کتاب خدا و سزاوارترین سفارشات تقوا و بهترین ملتها ملت ابراهیم و نیکوترین سنت ها سنت محمد و شریف ترین سخنان ذکر خدا و بهترین داستانها همین قرآن است. و نیکوترین امور سنتهاى ثابت و پا بر جاست و بدترین امور، امور نو ظهور و تازه درآمده است. و نیکوترین هدایت هدایت انبیاء و شریف ترین کشته شدگان آنهایند که در راه خدا شهید شده باشند و تاریک ترین کوریها کورى ضلالت بعد از هدایت و بهترین کارها آن کارى است که نافع تر باشد.
بهترین هدایتها آن هدایتى است که پیروى گردد و بدترین کوریها کورى دل است. دست بالا (دهنده ) بهتر از دست پائین (گیرنده) است. خواسته اى که کم و به قدر کفاف باشد بهتر از آن خواسته اى است که زیاد و بازدارنده از یاد خدا باشد. بدترین معذرتها معذرت در دم مرگ و بدترین ندامتها ندامت در روز قیامت است.
پاره اى مردم کسانیند که به نماز جمعه نمى آیند، مگر گاه بگاه، و پاره اى دیگر کسانیند که به یاد خدا نمى افتند مگر بى اراده و نیت، و از بزرگترین خطاهاى زبان دروغ و بهترین بى نیازیها بى نیازى دل (و سیرى چشم و دل) است.
نیکوترین توشه ها تقوا، و اساس حکمت، ترس از خداست، و بهترین چیزى که در دل مى افتد یقین است، و شک و تردید از کفر است، و دورى کردن از یکدیگر عمل جاهلیت، و غل و غش از چرک جهنم، و مستى، اخگر و پاره هاى آتش و سرائیدن شعر از ابلیس است. و شراب انبانه همه گناهان و ن دامهاى شیطان و جوانى شعبه اى از جنون است، و بدترین کسب ها رباخوارى و بدترین خوردنها خوردن مال یتیم است، و نیک بخت آن کسى است که از دیگران پند بگیرد، و بدبخت آن کسى است که در شکم مادر بدبخت باشد.
و هر یک از شما سرانجام در خانه چهار ذراعى (قبر) قرار خواهد گرفت، و در هر امرى آخر آن را باید نگریست و ملاک هر امرى اواخر آن است، و بدترین رباها دروغگوئى است و هر آینده اى، نزدیک است، و ناسزا گفتن به مؤمن فسق و قتال با او کفر و خوردن گوشت او از نافرمانى خدا و حرمت مال او مانند حرمت خون اوست.
و هر که به خدا توکل کند خدا او را کفایت کند، و هر که صبر کند به پیروزى مى رسد، و هر که از جرم دیگران در گذرد خداوند از جرائم او در مى گذرد، و هر که خشم خود فرو ببرد خداوند پاداشش مى دهد، و هر که صبر بر مصیبت کند خدا او را عوض مرحمت مى کند، و هر که در پى انتشار فضائل خود برآید خداوند در پى رسوائیش برخواهد آمد و هر که در این باره سکوت کند خداوند به بیشتر از آنکه خود انتظار داشت فضائلش را انتشار مى دهد و هر کس معصیت کند خدا عذابش دهد. بار الها ! مرا و امت مرا بیامرز. بار الها! مرا و امت مرا بیامرز. من از خدا براى خودم و براى شما طلب مغفرت مى کنم.
»تفسیر المیزان / جلد نهم/ سوره مبارکه توبه / بحث روایی مربوط به جنگ تبوک»
«سید شهدای مقاومت و افقی که به ظهور آمد»
«استاد اصغر طاهرزاده»
بحمداللّه خداوند در راه توحید و در مسیر نفیِ استکبار، آنچنان برکات و ظرفیتهایی قرار داده که هر قدمی در مقابله با این راه، برداشته شود تا راهِ توحید به گمان دشمنانِ این راه متوقف شود؛ جلوهای از جلوات نورِ جامع الهی به ظهور میآید. مثل روز روشن است که چنین کاری را که آمریکا انجام داد، جز به دست احمقترین و نادانترین انسانهای روی زمین امکانِ انجام نداشت.
انقلاب اسلامی راهِ گشودهای است که باید در هر مرحله از مراحل حضور تاریخیاش، گامی به اقتضای آن مرحله بسی بلندتراز قبل به جلو برداشته شود و این گام محقق نمیشد مگر آنکه جهان تشیع خود را به ظهوری دیگر نشان دهد و آن ظهور، با شهادتِ سردار حاج قاسم سلیمانی به میان آمد تا باطنی نهفته از رخداد توحیدیِ انقلاب اسلامی در هویت جهانیاش ظهور کند و معنای تی که عینِ دیانت است و در جای خود، سلوکی با برکت میباشد؛ هرچه بیشتر نهادینه شود و اشکهایی در سوکِ آن مرد آسمانی به ظهور آید که از جنس اشکهای اولیاء الهی است در نیمه شبان برای رفعِ حجابهای غلیظ تاریخِ ظلمانیِ این زمانه.
از این به بعد، این آمریکا است که در انفعالِ هر روزیِ خود گرفتار خواهد شد، ولی نه از جنسِ سقوط یک جبههی ی در مقابل رقیب یاش، بلکه به معنای به ظهورآمدنِ قدمقدمهای توحیدی که بنا است همهی مناسباتِ عالَم کفر را تغییر دهد. خداوند بنا دارد با نشاندادنِ حضور چشمگیر و جهانیِ جبههی توحیدیِ انقلاب اسلامی به ما و جهانیان نشان دهد با حضور در این جبهه، در کجا ایستادهایم؟ در جایی که: «یُعْجِبُ اُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ» پایهگذاران آن نیز، خود به شگفت میآیند و از آن طریق، فشار و خشمی بیاندازه در کفار ایجاد میشود.
پس! قصه، قصهی یک شخص نیست؛ قصهی انسانی است که در تاریخ بشریت از آن جهت که قاسم سلیمانی بودن، گمگشته شان بود با ظهور او به ظهور آمد، انسانهایی مثل ابوالمهدیالمهندس متوجه شدند او به صورتی فوقالعاده، شبیه ابعادِ متعالی خودشان است که چگونه ذیل اسلام و تشیع و ولیّ فقیه، باید چنین «بودنی» داشته باشند که در عین مهابت، مهربان باشیم و در عینِ بصیرت ی- به عمیقترین شکلِ جهانی آن- تزده و منفعل نباشیم و در عین مصممبودن، گرفتار خشونت بیجا نگردیم. و این یعنی از مرزهای «جزیرهای بودن» به در آمدن و جهان اسلام را احیاءکردن، تا همهی بشریت بدانند هنوز هم امکان زندگی و زندهبودن هست، و برای مقابله با استکبار، کسی نباید خود را معطل دیگری کند چه شیعه باشد و چه سنی و چه چپ و چه راست.
با به صحنهآمدن مردم در تجلیل از سید شهدای مقاومت، گذشتهی افتخارآمیزی که داشت برای نسل جدید گم میشد؛ ورقی دیگر خورد برای حضوری عمیقتر انقلاب اسلامی. تا نسل جدید، خود را نه در «دیروز» که در «امروز»ِ خود به وسعت همهی تاریخی که انقلاب اسلامی در آیندهی بشریت رقم خورده است؛ احساس کند.
«اهمیت و ارزش ایمان چه کسانی بیشتر است؟»
در تفسیر برهان از نهج البیان روایت کرده که رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود:
کدام یک از خلایق ایمانشان حیرت انگیزتر است؟
گفتند: ملائکه.
فرمود: ملائکه خود در نزد پروردگارند، جهت ندارد که ایمان نداشته باشند.
گفتند: انبیاء (علیهم السلام).
فرمود: انبیاء هم مورد وحى خداى تعالى هستند، با این حال ایمان آوردنشان خیلى مهم نیست. گفتند: ما.
فرمود: شما هم با من که پیغمبرم معاصر هستید، جهت ندارد که ایمان نیاورید، بلکه ایمان آن مردمى مهم و با ارزش است که بعد از شما مى آیند، با اینکه جز نوشته اى در اوراق چیزى ندیده اند مع ذلک به همان نوشته ایمان مى آورند، این است معناى آیه «و اتبعوا النور الذى انزل معه اولئک همالمفلحون.»
«رزمندهها! یادگاران جنگ! یکی از شئون عاقبت بهخیری، نسبت شما با جمهوری اسلامی و انقلاب است. والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت بهخیری این است. والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت بهخیری رابطهی قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سُکّان انقلاب را بهدست دارد. در قیامت خواهیم دید مهمترین محور محاسبه، این است.»
«سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی»
«جوان، مواظب خودت باش!»
جوان، مواظب خودت باش!
لگدهایت را به تصویر مردی بعداز تکه تکه شدنش می زنی که حتی حالا که رفته ای آن بالا نگران توست که نیفتی!
محکم تر هم که بزنی او دلگیر نمی شود ، فقط مواظب باش نیفتی نه از اسب و نه از اصل!
بعضی دیگران که آنجا برایت سوت و کف می زنند را هم حاج قاسم بچه های خودش می داند!
حاج قاسم تو را با آمریکا و اسرائیل اشتباه نمی گیرد!
شاید خوشحال هم باشد که تو چه دل و جگری پیدا کرده ای!
حاج قاسم شاگرد مردی و سرباز است که به دوستانش سپرده بود از پاره شدن عکسش نرنجند!
و این هردو مرید امامی هستند که فرموده بود به جای «روح منی خمینی» اگر مردم بگویند «مرگ بر خمینی» برایش تفاوتی ندارد
بزن جوان! فقط مواظب خودت باش!
مواظب باش نیفتی!
حاج قاسم حالا دستش در ملکوت عالم بیشتر از قبل باز شده است ای بسا دست تو را هم بگیرد!
فقط برای جوابی که به نگاه مهربانش باید بدهی، حرفی داشته باش.
«پاسخ فرزند شهید حاج قاسم سلیمانی به جوان توهین کننده به عکس سردار»
«سلیمانی را کسی میتواند درک کند که عاشق خدا باشد و نه فقط آمادهی دادن جان خود برای خدا، بلکه سخت مشتاق باشد و در عمل بر آن اصرار داشته و شجاعت آن را نیز داشته باشد.
این بالاترین درجهی عرفان عملی است و این یک معیار برای سنجیدن خود ماست.
امثال سلیمانی را هنوز میتوان در بین رزمندگان جانبرکف ما یافت. اما دنیاپرستان داخلی و مخصوصا خارجی کجا میتوانند این را ادراک کنند؟! و باز این یک معیار مهم پیشرفت ایران است. پیشرفت نه بر اساس معیارهای گولزنندهی توسعهی ظاهری که ما همیشه از آن عقب و دنبالهروی تحقیرشدهی غرب باشیم؛ [بلکه پیشرفت، بر اساس معیار صحیح]. معیار پیشرفت، معیار الهی است. انسانهایی را میتوان پیشرفته خواند که به بالاترین درجهی شناخت خالق و صانع متعال رسیده باشند و در راه او آمادگی ازخودگذشتگی داشته باشند. حسین (ع)، درجه و اندازهی این عشق و ازخودگذشتگی را در آن زمان تعیین نمود و سلیمانیها در این زمان.
خداوند از طریق اینان مجدداً در این زمان نمونهای از چنان انسان پیشرفته را به ما نشان میدهد.»
یادداشت پروفسور فرامرز رفیعپور در مورد شهید سلیمانی (رحمة الله علیه)
«یاداشت پروفسور فرامز رفیعپور دربارة سردار شهید حاج قاسم سلیمانی»
«سلیمانی را کسی میتواند درک کند که عاشق خدا باشد و نه فقط آمادهی دادن جان خود برای خدا، بلکه سخت مشتاق باشد و در عمل بر آن اصرار داشته و شجاعت آن را نیز داشته باشد.
این بالاترین درجهی عرفان عملی است و این یک معیار برای سنجیدن خود ماست.
امثال سلیمانی را هنوز میتوان در بین رزمندگان جانبرکف ما یافت. اما دنیاپرستان داخلی و مخصوصا خارجی کجا میتوانند این را ادراک کنند؟! و باز این یک معیار مهم پیشرفت ایران است. پیشرفت نه بر اساس معیارهای گولزنندهی توسعهی ظاهری که ما همیشه از آن عقب و دنبالهروی تحقیرشدهی غرب باشیم؛ [بلکه پیشرفت، بر اساس معیار صحیح]. معیار پیشرفت، معیار الهی است. انسانهایی را میتوان پیشرفته خواند که به بالاترین درجهی شناخت خالق و صانع متعال رسیده باشند و در راه او آمادگی ازخودگذشتگی داشته باشند. حسین (ع)، درجه و اندازهی این عشق و ازخودگذشتگی را در آن زمان تعیین نمود و سلیمانیها در این زمان.
خداوند از طریق اینان مجدداً در این زمان نمونهای از چنان انسان پیشرفته را به ما نشان میدهد.»
«صور اسرافیل»
«تحلیلی زیبا از تفاوت شهادت حاج قاسم سلیمانی با سایر شهدای انقلاب»
«همة هستی همگام با انسانی است که در راه هدایت گام بر می دارند.»
«امام موسی صدر»
افراد جامعه به گونههای مختلفی هستند. برخی در زندگیشان برای دیگران آوردهای دارند و برخی ندارند. برخی اطرافیان خود را رشد میدهند و برخی نه و برخی بعد از مردن خود نیز میتوانند به بقیه خیری برسانند و برخی اینچنین نیستند. اما واقعه شهادت حاج قاسم سلیمانی از سنخ هیچ کدام از این موارد نیست! شهادت این فرد با شهادت کلیه شهدای انقلاب اسلامی متفاوت است. اینکه بیان میشود جنس شهادت جنس دیگری میباشد، به همان معنی است که جنس شهادت یاران اباعبدالله (ع) نیز با شهادتهای پیش از خود فرق داشت. با شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا (ع) فرق داشت. هیچکس نمیتواند شهادت شهید حججی را با شهادت شهید همت و امثالهم مقایسه کند. لازمه قیاس، سنخیت در نوع است. البته توجه داشته باشید این ادعا به هیچ معنا تلقی کننده پایین بودن و کم ارزش بودن شهادتهای آن بزرگواران نیست؛ بلکه نشان دهنده اهمیت و ارزش شهادتهای شهید حججی و سلیمانی است.
مگر شهادت سلیمانی با شهادت کاظمیها و خرازیها چه تفاوتی دارد؟ چه چیزی باعث شده است که ما جنس شهادتهای آنها را جدای از هم بدانیم؟ آیا علت آن در نحوه شهادت آنها است؟ آیا در زمان و مکان شهادت است؟ آیا علت آن مصالح امنیتی و ی کشور است؟ بدیهی است که پاسخ تمامی این سوالات منفی است. سوالاتی که برخی با پاسخ مثبت، آن را هنر شهادت شهید سلیمانی معرفی میکنند و به بیراهه میروند. باید در این دقت کرد که آنچه در این شهادت تمایز ایجاد کرده است و این شهادت را در ادامه شهادت شهید حججی قرار داده است، «رشد تکوینی انسانها» در اثر این شهادت بوده است. شاید به کار بردن این عبارت برای برخی بسیار محل اعراض و مناقشه باشد و آن را بیمبنا و ابتر تلقی کنند. اما باید دانست که آنچه پس از شهادت شهید سلیمانی رخ داد، دقیقا نشانههایی از همان رشد تکوینی و بیداری در مردمان بود.
شهادت شهید سلیمانی نه در ابتدای انقلاب بلکه در سال ۲۰۲۰ اتفاق افتاده است. در این زمان، بلوغی به صحنه آمده است که ابتدای انقلاب هم شاهد آن نبودهایم. این اتفاق در زمانه کنونی که مدرنیته و تکنیک جولان میدهند رقم خورده است و نه در فضای نابالغ تکنیکی ابتدای انقلاب و با این همه، انسانهایی که در این فضا زیست کردهاند چنین تشییع جنازهای را رقم زدهاند. این برخورد و بازتابهای حسی و عقلی مردم را در نظر بگیرید، اگر همین برخوردها عینا و دقیقا در زمان انقلاب یا اصلا در دوران ائمه اطهار اتفاق میافتاد، جای شگفتی داشت اما اکنون که این حادثه در چنین شرایطی و در این زمانه رخ داده است، جای بسیار بسیار شگفتی دارد!
از خودتان سوال بپرسید! این انسانهایی که در تشییع جنازه چنین کردند، از کجا آمدهاند؟ این انسانهایی که از شهرهای خودشان به تهران رفتند، از کجا آمدهاند؟ آری این ملت در گذشته نیز برای رحلت پیشوای خود حضرت روحالله (ره) چنین رفتار مشابهی را بروز دادند اما رخ دادن بسیار کمیتر و کیفیتر آن برای یک سردار جنگی که هر لحظه در میدانهای جنگ انتظار شهادتاش میرود، توسط این انسانها، مدهوش کننده است. انسانهایی که هر یک خودشان و با دعوت خودشان به صحنه آمدهاند و بدون اختیار عقل معاش خود، خود را به صحنه میرسانند، آیا چیزی جز لبیک به ندای اصرافیلی حقیقت است؟ چیزی جز شوق برای رویت حقیقت و لمس آن است؟ آیا این انسانهایی که چنین عظمتی را رقم زدند، غیر از انسانهای امروزی و غیر از من و شما بودیم؟ آیا ما باید خودمان را گول بزنیم و بگوییم این انسانِ در بند توهم و غربگرای امروزی که در تشییع جنازه آنچنان وارد میشود، انسان امروزی نیست و آنها را از دل تاریخ هزاران هزار سال پیش و از میان عمارها و سلمانها بیرون کشیدهایم و برای مدتی به تاریخ امروزی چسباندهایم تا نمایشی را اجرا کنند و سپس در گذر زمان متوقف شوند؟ یا باید با عینکی دیگر و به دور از تعصبات ذهنی تحلیل کنیم؟! به همین خاطر است که شما باید برای تحلیل این ماجرا فقط به درون خودتان رجوع داشته باشید تا از گزند این تعصبات رهایی یابید و صرفا آنچه را که دریافت کردهاید را به زبان بیاورید و نقش ببندید.
از خودتان سوال بپرسید چرا خبر شهادت در دل شما انقلابی ایجاد کرد؟ آیا شما چیزی به غیر از چند خط متعارف از آقای سلیمانی شناخت داشتید؟ چرا با وجود این شناخت بسیار کم و اندک، این شهادت در درون شما تاثیرگذار شد؟ تاثیرگذاری که تاثّر آن به اختیار شما نبود و ناخوانده بر درون شما وارد شد و هرکسی که توانسته باشد حدی از غل و غش را در وجود خود زدائیده باشد، این ورود تکوینی را نیز یافته است و به استقبال آن رفته است.
اینگونه و با طرح این سوالات خواهید فهمید که جنس این شهادت با شهادتهای اول انقلاب فرق میکند. در واقع این همان جنس غلیظ شده شهادت شهید حججی است. شهادتی که فرای از قبل و بعد از شهادت، خودِ شهادت موجب رشد تکوینی میشود. این رشد است که موجب تکاپوی انسانِ تحت سلطه عقل غربی میشود و اینچنین بیگدارانه و با اشتیاق خاصی حرکت میکند و گریه میکند و میلرزد. رشدی که بسیاری را در برگرفت، بدون آنکه آنها طلبی از آن داشته باشند. مائدهای ناخواندهای بود که بر دلهای ما نازل شد.
از خودتان سوال بپرسید آیا این اتفاق جز وعده نزدیکی ظهور چه خبر دیگری دارد؟ ظهوری که وقتی اتفاق بیفتد انقلابی در قلوب میشود و تصعیدی در علوم میشود که شواهد آن در روایات ما فقط خاک میخورد. باید دانست در عصر کنونی یک اتفاقی که توانسته است حیات غربی انسان کنونی را اینچنین به مخاطره اندازد، قطعا در زمان ظهور نیز به همین نحو تقلب قلوب خواهیم داشت و انسانها از نوعی به نوع دیگر به پا خواهند خواست و این اتفاق آنقدر سریع است که میتوانیم آن را دفعی و لحظهای قلمداد کنیم و در این تقلب لحظهای، انسانها رشد میکنند و مهیای رکاب موعود میشوند. همانگونه که در این ایام نیز مزهای از آن را چشیدیم و بدون آنکه به اختیار کام خود را باز کرده باشیم. همین مزه است که سنخ متفاوتی را رقم زده است. مزهای که از آن بوی ظهور استشمام میشود و مزهای که انتظار چشیدن آن را در آن ایام داریم.
از خودتان بپرسید آیا وقوع چنین سنخ از اتفاقها، غیر از زائیدگی در عقل اربعینی است؟ آیا چیزی جز مسخ قلوب و عقولی که در اربعین رخ میدهد را در اینجا میبینیم؟ و اگر صادقانه به خودتان رجوع کنید، این تاثیر را مییابید و بدانید که هر چقدر این تاثیر را بتوانید بیشتر ادراک کنید، میتوانید ظهور مهدی موعود (عج) را بهتر ادراک کنید. چرا که این اتفاقات همه آمادگی برای انسانهاست تا بتوانند زمینه مقلب القلوب شدن در زمان ظهور را در خودشان ایجاد کنند.
گفتم کمی حال و هوا عوض بشود، از بس حرف از کرونا زده می شود مردم یادشان رفته که دارد سال نو می شود و طبیعت زنده شده. این چند تا عکس از طبیعت امسال را که خانم «محدثه اداوی» گرفته اند را تقدیم می کنم به همه همراهان «اوج پرواز»
#کرونا ـ را ـ شکست - می دهیم.
«کرونا، نشان داد که در ناکجاآبادها دنبال آبادانی می گردیم!»
آیا خطر کرونا برای همه طیف های جامعه ما یکسان است.
اول باید این نکته را ذکر کنم این نوشته به معنای نادیده گرفتن و کم اهمیت جلوه دادن این ویروس نیست بلکه شاید این ویروس پرده از برخی توهمات ذهنی ما برداشته.
چرا عده ای این قدر احساس خفگی و ترس می کنند؟ چرا قبل از مرگ می میریم و جز سیاهی جلوی چشم خود هیچ چیزی نمی بینیم.
همه ی ما خیالات و توهماتی در پس ذهن داریم و شاید سالها با آن زندگی می کنیم و به آن پرو بال می دهیم و مثل خود انسان که از کودکی به نوجوانی و جوانی می رسد. این تخیلات هم با آدم رشد می کند و قد می کشد. البته به این معنا نیست که داشتن چنین خیالاتی حتما بد است نه اصلا اگر آدم دارای قوه خیال نباشد اصلا عزم و حرکتی در کار نیست.
اما بعضی خیالات بنیادشان بر آب است و عمری را بر باد می دهند.
یکی از این خیالاتی که ما یا خود آن را داشته یا از دوستان آشنایان آن را بارهاشنیده ایم این است که می خواهم بروم خارج یا در آینده می روم خارج، اما در این که خارج کیست، چیست، کجاست خیلی بحثی نداشته ایم.
همه ی ما در لابلای اخبار و اطلاعاتی که دنبال کرده یا شنیده ایم کم و بیش به مفهوم مهاجرت آگاهی اجمالی پیداکرده ایم.
سالانه هزاران خانواده ایرانی با مراجعه به سفارتخانه کشورهایی که از نظرشان آنجا از نظر سطح زندگی بهتر از کشور خودشان است بار سفر می بندند و از ایران می روند. «اگر آمریکا و اروپا شد که چه بهتر اگر نشد همین گرجستان و ارمنستان هم غنیمتی است.»
قطعا دلایلی که باعث می شود فرد دست به مهاجرت بزند حداقل برای خود فرد موجه است می خواهد دلیل آن اقتصادی، ی و یا حتی فرهنگی باشد. اما هرچه که هست در اکثر این دلایل یک وجه اشتراکی وجود دارد و آن این است که خارج بهتر از این جاست. در این که در برخی شاخصه ها وضعیت زندگی در برخی کشورهای به اصطلاح پیشرفته بهتر از ماست خیلی بحثی ندارم حتی اگر کسی بگوید در همه ی شاخصه ها آنها بهتر از ما هستند من باز مناقشه ای ندارم چون موضوع بحثم این نیست.
آنچه که من روی آن مساله دارم این رویا پردازی و خیال پردازی ماست این مطلق انگاری، این که آنجا جایی است که اگر برویم دیگر مشکلاتی نیست و می توانیم بهترین خانه و اتومبیل و درآمد را داشته باشیم و در صحت و سلامت بتوانیم در این بهشت دنیایی سالها خوش باشیم و در آرامش زندگی کنیم.
این آرزوها فقط مخصوص کسانی نیست که موفق به مهاجرت می شوند بلکه به قول معروف اینها مشتی است نمونه خروار. کسانی که موفق به مهاجرت نشده اند و چنین آرزویی در دل دارند بسیار بیشتراند و شاید جامعه هدف و افرادی که می خواهیم در مورد آنها بنویسیم همین هستند.
آری افرادی که در داخل زندگی می کنند و چنین رویاها و اوهامی در سر می پرورانند وجود این ویروس برای آنها کشنده تر است.
به خاطر این که این ویروس همه جایی است و جهانی است و اوهام و رویاها به واسطه ی آن فروریخته و دیگر آن جایی وجود ندارد و همه جا این جاست دیگر آن جایی که گوشه ی ذهن پر خیالش پرورانده بود که برود و خوش باشد و عیش کند دیگر وجود ندارد دیگر آن جا در ذهنش وجود ندارد با این که شاید پایش را از شهر خودش هم بیرون نگذاشته است اما عمری با این خیال زندگی کرده و حالا با پوچ بودن وهمی بودن بخشی از خودش روبرو شده.
آری عزیز جان کرونا می تواند تذکری به من و تو باشد که چقدر در گیر اوهام هستیم و چقدر در وادی حقیقت سیر می کنیم.
ما همگی اوهام زیادی در ذهن و جان خود پرورانده ایم و روزی چیزی مثل همین ویروس باعث می شود که ما با خود دوباره روبرو شویم و خالی بودن وجود خود را دوباره بنگریم و یاس و وحشت در ما غلبه می کند.
اگر امروز سراب ها را آب بنگریم اگر موجودات را وجود بنگریم اگر اعتباریات را اصیل بپنداریم چنین سختی هایی از این پس بیشتر با آن روبرو خواهیم شد.
و تنها چیزی که می تواند ما را از این معرکه ی سخت و جان فرسا نجات دهد تفکر است.
تفکراست که نمی گزارد سراب را آب ببینی و وقتی سراب را آب ندیدی خوشحالی و نشاط وهمی هم سراغ تو نمی آید و به همین دلیل یاس بعد از روبرو شدن با واقع هم دیگر نداری.
حوادث و مسائلی این چنین شاید فرصتی است که خود را دوباره ببینیم و خود را دوباره آزاد از بسیاری از نسبت ها حس کنیم نسبت هایی که همچون غل و زنجیر پای ما را گرفته و پر پرواز ما را بی فایده کرده است.
«مجید افقری»
پاسخ استاد اصغر طاهرزاده:
با سلام: انصافاً قضیه از همین قرار است که در ناکجاآبادها به دنبالِ آبادانی میگردیم، غافل از آنکه حقیقت، از همهچیز به ما نزدیکتر است. کافی است راهِ رجوع به حقیقت را که همان مأواگزیدن در محضر خدا است، آن هم از طریقِ آنچه به ما عطا فرموده است را بیابیم.
«با خبر شدیم که استاد طاهرزاده مبتلا به کرونا شده اند. آیا صحت دارد؟»
پاسخ استاد طاهرزاده:
نه! مرگ و زندگی در دست خدا است. هر وقت هم تشریف آورد خوش آمد. ولی بنا شد با رعایت دستورات بهداشتی و توسلات دینی کرونا را شکست دهیم؛ نه آنکه بدون دلیل دنبالِ کرونا راه بیفتیم و مردم را با شایعه بکُشیم.
«در معنای تسبیح و حمد خدای تعالی»
و در کتاب اختصاص، شیخ مفید به سند خود از جعفر بن محمد از پدرش از جدش حسین بن على بن ابى طالب (علیه السلام ) از رسول خدا (صلى اللّه علیه وآله و سلم ) - در حدیثى طولانى که حکایت گفتگوى آن جناب با مردى یهودى است - روایت کرده که: یهودى از آن جناب سؤال هایی کرد، و رسول خدا (صلى اللّه علیه وآله و سلم) در آن گفتگو فرمود:
وقتى بنده خدا مى گوید «سبحان اللّه» همه موجوداتى که پایین عرش هستند با او تسبیح مى گویند، و در نتیجه به گوینده ده برابر پاداش داده مى شود، و چون مى گوید: «الحمد لله») خداى تعالى از نعیم دنیا برخوردارش مى کند تا زمانى که خدا را با نعیم آخرت دیدار کند، و این کلمه اى است که اهل بهشت آن را هنگام دخول در بهشت مى گویند، و هر سخنى در دنیا تمام و بریده مى شود مگر گفتن «الحمد لله» که قطع نمى گردد، و این است معناى کلام خداى تعالى که فرموده: «تحیتهم یوم یلقونه سلام»
علامه طباطبایی (ره): اینکه فرمود: و هر سخنى در دنیا تمام و بریده مى شود مگر «الحمد لله»، معنایش این است که هر کلامى که در دنیا بکار مى رود و در راه مقاصدى استعمال مى شود، مقاصدى که عاید صاحبش مى گردد - نظیر سخنانى که در مقاصد معاش و گفتگوهاى معمولى انسانها و سخنانى که در عبادات به منظور تحصیل ثواب و امثال آن گفته مى شود - همه با قطع شدن زندگى دنیا قطع مى گردد، چون بعد از دنیا دیگر خبرى از این گونه مقاصد نیست، نه مقاصد دنیائى در کار است و نه دیگر ثوابى مى توان تحصیل کرد، و از کلام آدمى باقى نمى ماند مگر حمد خدا و ثناى بر او، که کلام اهل بهشت در بهشت است.
و اینکه فرمود: و این است معناى کلام خداى تعالى که فرمود «تحیتهم یوم یلقونه سلام»، معنایش این است که تحیت در آن روز سلام مطلق است، سلامى که مى فهماند در آنجا هر چه که هست موافق و ملائم با خواست آدمى است. پس، انسان آنچه را که اراده کند به نفع او است، پس در بهشت دیگر به منظور بدست آوردن نتایجى هیچ سخنى استعمال نمى شود. و خلاصه، کلام آن خاصیتى را که در دنیا دارد از دست مى دهد، تنها کلامى که در آنجا به کار مى رود ثناء بر نعمتهاى جمیلى است که از ناحیه خداى تعالى مشاهده مى شود.
«تفسیر المیزان / جلد دهم / بحث روایی ذیل آیة ۱۰ سورة یونس»
درباره این سایت